یکماه از شروع فعالیت سبدگردان داریوش گذشته است و لازم است ارتباط بیشتری میان اعضای خانواده داریوش و دوستان این نهاد نوپا مالی برقرار باشد، لذا همانگونه که ایده جنب پل حافظ را از سروش خسروی عزیز گرفتم و روزنوشتها را از دکتر سید حمید حسینی، برای چارچوب این ارتباط یکی از تحسین برانگیزترین ساختارهای ارتباط این چنینی نامههای وارن بافت بوده است که این ساختار را براساس آن عاریت گرفتهام و غیر از این عاریت هر گونه شبیه پنداری تکذیب میشود.
در مورد اقتصاد چه میبینم؟
اقتصاد ایران بی شباهت به یک دانه بسیار غنی نیست که تاکنون تمام تلاشهایش برای رشد ناموفق بوده است، اما سراسر از پتانسیل و توانمندی است و بدون تردید زمانی این پتانسیلها شفاف و بالفعل خواهد شد. اما تا آن زمان آنچه در حال رخ دادن است روزمرگی ها و تکرارهای بدون آموختن در این اقتصاد است! همچنان بزرگترین ضعف این اقتصاد کمبود ذخیره دانش و عدم آموزش از تجربیاتی است که حتی برخی از آنها صدها میلیارد دلار هزینه برداشته است.
آنچه در پیش روی اقتصاد ایران در حال حاضر قرار دارد از دیدگاه من دو حد خوش بینی و بد بینی است که هر کدام از افراد فعال در اقتصاد کشور در یک سمت این حد قرار گرفتهاند.
براین اساس یک دیدگاه خوش بینی مفرط در مورد نتایج انتخابات آمریکا و همچنین دورنمای توافق هستهای است، آنچه که در نتیجه آن بازارها نظیر سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ شاهد انتظار برای ثبات نسبی و رشد غیر تورمی خواهد بود.
دیدگاه بدبینانه اما عدم حصول توافق تا پایان دوره دولت کنونی و پس از آن حصول یک توافق نصفه نیمه در چارچوب برجام گذشته بدون بسط توافق است.
در حال حاضر طرفداران نظریه دوم دست بالاتر را دارند، اگر دیدگاه اول را وابسته به دولت و دیدگاه دوم را خارج از چارچوب دولت بدانیم موفقیت تیم بیرون از دولت در کنترل دوره ترامپ و پیروزی دیدگاه نه مذاکره و نه جنگ، سبب خواهد شد تا این تفکر دست بالاتر را داشته باشد و شانس حصول توافق تا انتخابات کمتر باشد. به همین دلیل واکنش بازارها به حصول توافق سریع را تا حدودی ناشی از حمایت دولتی از این مساله و بدون شانس تداوم می دانیم.
در مورد بازارها چه می فکر می کنیم؟
از سال ۲۰۲۰ تفکرات در مورد بازارهای مالی از چارچوبهای کلاسیک و مدلهای مورد قبول برای سالها خارج شده است. رفتار بازار در دوره ویروس کرونا و پس از آن در هفته اخیر در حرکتی که به حرکت مورچهها تشبیه شده است و عجیبترین رفتار را در مقابل (short squeeze) شورت اسکویزرها قرار داده است، موجب شده است همچنان تئوری گامهای تصادفی توضیح دهنده حرکت کلی بازارها باشد. اما آنچه در هفته های اخیر در بازارهای جهانی راه افتاده است یک پرسش جدی را دارد آیا شاهد آنارشیسم مالی هستیم؟ به شخصه فکر نمیکنم آنچه رخ داده است، جنجال یک گروه هولیگان مست در یک عصر جمعه بعد از بازی فوتبال باشد!
بازارهای سهام در حال تغییر پارادایم هستند و صفحات تکتونیک اقتصادها در حال جابجایی است. آنچه به نظر میرسد و دامنه آن در بازار ما هم قابل دیدن است انتقال بازار از تسلط گروههای پولدار حقوقی یا خانوادگی به طبقه متوسط یا فقیر جامعه است. برای این گروه که سالها منتهای آرزوی آنها برنده شدن در یک بلیط بخت آزمایی بوده است، بازار سرمایه یک چالش تازه و یک راه برای بهبود زندگی است. در ایران هم آنچه در ماههای ابتدای سال و در عرضههای اولیه و پذیرهنویسیها دیده میشود چنین مسیری را ترسیم میکند. جایی که افراد با پساندازی که در این روزهای اقتصاد کشور به هیج گزینه ای به جز سپرده (بانکی) شدن نداشتهاند، به بازارها آماده بودند تا از فرصت بازار سرمایه برای خود استفاده کنند. هر چند این روزها در بورس ما این حرکت خرد فروکش کرده است، اما قطعا در بستر بازار این جریان مترصد بازگشت خواهد بود. چالش عمده بازارها در ماههای آینده رقابت بر سر همین پولهای خرد و متوسط است و قطعا بازارها تلاش خود را برای جذب این گروهها خواهند کرد. به نظر می رسد اما دست بالاتر در جذب این منابع با بازار سرمایه باشد چرا که در هر اقتصاد آزاد نرخ بهره تمایل به کاهش دارد و اکستریم نرخ بهره منفی صفحه تکتونیک حرکتهای کنونی است. در ایران نیز بازار پول با دوپینگ اضافه برداشت همچنان سعی در جازدن خود به عنوان مقصد پول است.
در مورد شرکتها چه فکر می کنیم؟
همچنان بزرگترین چالش شرکتها در ایران بحث نرخ گذاری دستوری است. این نرخ گذاری دستوری و غیر اقتصادی، بختک عمده اقتصاد امروز ایران است. از نرخ بهره که بزرگترین بازار کشور یعنی بازار پول را شکل می دهد. با این نرخ گذاری غیر اقتصادی بار دیگر تجربه دردناک سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ در حال تکرار است. عدم یادگیری از اشتباهات گذشته در این جا خود را نشان می دهد و این نرخ گذاری در بزرگترین بازار اقتصاد کشور مجددا چالش قبلی را تکرار کرده و کل ارکان نظام پولی را به چالش می کشد.
البته این چالش برای سپرده گذاران یک فرصت موقت را شکل می دهد فرصتی که البته با اولین نسیم تورم – که نتیجه همین نرخ گذاری نادرست است – به پایان می رسد.
در همین چارچوب موضوع نرخ تبادل ریال و دلار یا نرخ ارز هم یک چالش دیگر است و آنچه عدم شکل گیری ذخیره دانش و تجربه بعد از ارز ۴۲۰۰ تومانی بود مجددا (البته با دامنه کمتری) در ماه اخیر تکرار شده است. فولاد، آب و برق و گاز و مواد غذایی دیگر مواردی از چالش براساس این نرخ گذاری است، در همین حال لایحه بودجه نیز در تلاش برای نزدیک کردن درآمدها به هزینه های بیپایان یک چالش جدی در ماه جاری است. افزایش سقف بودجه از هشتصد هزار میلیارد تومان به بیش از یک میلیون و یکصد هزار میلیارد تومان قطعا گریبان گیر شرکتهای بازار سرمایه خواهد بود. در این میان اما امید آنست که رشد بازار سرمایه و حضور اقشار ضعیف جامعه در بازار در نهایت این برداشت را به وجود آورد که حمایت از بازار سرمایه با دامنه نفوذ گسترده آن در میان دهها میلیون نفر از مردم، بیش از اجرای طرحهای منطقه ای و محلی برای مردم اهمیت دارد.
استراتژی فعلی چیست؟
از نظر زمان بندی حتی با بدترین سناریو ها نیز برای کسانی که سهام دارند زمان فروش گذشته است، لذا همچنان در سه بخش بازار یعنی سهام ارزنده، سهام عادی و سهام ضعیف می توان توصیههای را داشت. از نظر ساعت بازار قطعا سه زمان حساس در پیش روی قرار دارد:
- هفته آینده (دهه فجر)، که عموما آخرین هفته رشد قبل از بی پولیهای متداول اسفند ماه است.
- یکماه قبل از انتخابات، زمانی که دولت ممکن است با توافقی سر برسد و اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهد.
- و بعد از انتخابات که غبار از مسیر کنار رفته است و می توان مسیر را مطمئن دید.
حال آیا همچنان در بازار میمانیم؟ جواب قطعا مثبت است بخصوص در بخش سهام ارزنده خرید و نگهداری لازم است، چرا که درست است امکان رفتن به غار سپرده بانکی یا اوراق بازدهی را داشته باشیم اما اولا موتور تورم در حال کار کردن است و دوم در فصل مجامع سهام ارزنده، این سهامها بازدهی نقدی خواهند داشت. به عبارت دیگر اگر حتی بپذیریم که بازار تا پایان تیرماه در حالت رکودی باقی بماند از نظر دریافت نقدی تقسیم سود شرکتها می تواند سودی متناظر را ایجاد کند. اما از نظر بازده سرمایه ای و زیان ناشی از کاهش بازار) تداوم ترس و هیجان و اثر منفی صفهای فروش ناشی از وجود حجم مبنا) حتی اگر مد نظر حصول 20 تا 30 درصد افت باشد ریسک خطرناک و جبران ناپذیری نیست چرا که یا توافقی می شود و اقتصاد در مسیر رشد می افتد. یا توافقی بعد از انتخابات و دولت بعدی با گرایش اقتصادی و لزوم تمرکز به اقتصاد رخ دهد که دولت بعدی می آید که باز باید چرخ اقتصاد را راه بیندازد. و یا توافقی نمی شود که تورم باز متعاقب این رشد نقدینگی و کسری بودجه داراییها را متاثر می کند.
چه می خریم؟
برای پول نقد قطعا به بازار نگاه می کنیم و قیمتهای سهام ارزنده را برای خرید در کفهای تازه رصد می کنیم با نیم نگاهی به بازار درآمد ثابتها مترصد می مانیم.
برای سهام هم از گروههای ضعیف به سمت گروههای قوی تر براساس استراتژیهای رشدی و درآمدی به تعویض سهام ضعیف با قوی ادامه می دهیم. در این بین اما نقطه حساس بحث بازار جهانی است. اگر به هر دلیل بازار جهانی دچار تنش کاهشی شود (تنش بنیادی و نه از جنس حرکتهای سالانه نظیر مقطع سال نو چینی) استراتژی را مورد باز بینی قرار می دهیم:
- در سهام قوی همچنان معادن به دلیل هزینه کم عملیاتی و قیمتهای خوب بازار جهانی مورد توجه است این گروه فروش رشد یابنده ای را تجربه می کنند و از ریسک کمتری برخوردارند.
- گروه پتروشیمی صرف نظر از افزایش هزینه های عملیاتی ناشی از نرخ خوراک به دلیل انباشت منابع مالی عظیم در سال جاری.
- به عنوان نمونه سرفصل دارایی جاری زاگرس در 9 ماهه به رقم 7 هزار و 600 میلیارد تومان رسیده است که در سال قبل 4هزار میلیارد تومان بوده است. یا در آریاساسول از 5.4 هزار میلیارد تومان به 9.4 هزار میلیارد تومان. در نزدیکی فصل مجامع این وجه نقد با ارزش تر خواهد شد.
- در کنار این دو گروه فلزات، خدمات عمومی (بخصوص برق موقتا در صورت ایجاد تحول در درآمدها) و کالاهای مصرفی در بخش غذایی یا عمومی با برخورداری از صادرات منطقه ای مورد توجه هستند. در این میان اما شرکتهای با آهنگ فروش ضعیف یا رشد هزینه های بالا چندان دلچسب نیستند.
ما همچنان البته با دقت مساله سهام عدالت، تصمیمات جدید در حوزه بازار سرمایه، ابزارهای مالی جدید و گسترش دامنه تخصصی را نیز دنبال خواهیم کرد.